loading...
بلاگر فارسی
عبدالله رحمان اوغلو بازدید : 392 دوشنبه 1392/11/14 نظرات (0)

سکه ی با نقش لئو سوم

پس از پایان نبرد با مسلمانان ، باز هم در قلمرو امپراتوری بیزانس صلح برقرار نشد. پس از پایان حوادث قرن 7 ، وقایع داخلی و خارجی سبب شد که بیزانس بیش از پیش رو به زوال رود. تا زمانی که جنگ های صلیبی بار سنگینی را از دوش بیزانس برداشت ، این امپراتوری در خطر انقراض و نابودی بود.

روابط با اسلاوها

اسلاوها پس از پیروزی بیزانس بر مسلمانان در سال 674 میلادی ، اقتدار امپراتور بیزانس را رسماً پذیرفتند. اگرچه نبرد میان دوطرف بعدها بار دیگر شروع شد که دلیل مهم آن ، ایجاد حکومتهای جدید در بالکان بود.

یکی از این دولت ها ، پادشاهی بلغارستان بود. بلغارها ، اسلاو نبودند بلکه کوچ نشینان آسیایی بودند که در 680 میلادی وارد بالکان شدند. ولی در این پادشاهی تعداد اسلاوها بیش تر از بلغارها بود.

پادشاهی بلغارستان جنگهای متعددی را با بیزانس انجام داد. در یکی از این جنگها در 811 میلادی امپراتور نیکفوروس اول طی نبردی سنگین با بلغارها کشته شد. دو سال بعد بلغارها به استحکامات قسطنطنیه رسیدند اما نتوانستند آن را فتح کنند.

تاثیر فرهنگ بیزانسی بر بلغارها

پس از ناکامی در محاصره قسطنطنیه ، بلغارها روابط خوبی با بیزانس برقرار کردند. شاهزادگان بلغار به بیزانس می آمدند تا در دانشگاه قسطنطنیه تحصیل کنند و همین امر سبب شد تا بیزانس از نظر فکری و فرهنگی بر آنان اثر بگذارد.

در ضمن ، رقابتی جدی میان کلیسای قسطنطنیه و کلیسای رم برای دعوت اسلاوها به مسیحیت آغاز شد و سرانجام به تقسیم مذهبی اسلاوها انجامید. اسلاوهای روسیه و مرکز و شرق بالکان به مسیحیت ارتدکس گرویدند اما اسلاوهای اروپای مرکزی و شمال غربی بالکان کاتولیک شدند.

شمایل شکنی

در قرن 8 میلادی بزرگترین مسئله ی داخلی بیزانس ، شمایل شکنی بود که نتیجه ی آن جنگ داخلی کوتاه مدت در امپراتوری بود. شمایل شکنی جنبشی مذهبی بود که هدف آن از بین بردن شمایل ها و پیکره های دینی بود که توسط مردم تکریم می شدند.

شمایل شکنان بر این باور بودند که عمل پرستش و تکریم شمایل مذهبی رنگ و بوی مشرکانه گرفته بود و گناه به حساب می آمد ؛ بنابراین ، پیکره ها و تصاویر مذهبی را از بین می بردند. این ماجرا از 726 میلادی آغاز شد که امپراتور لئوی سوم ، تقدیس و پرستش شمایل ها را ممنوع اعلام کرد.

این حکم امپراتوری باعث خشم مردم و راهبان گردید و آنان به سربازانی که مسئول برداشتن این شمایل ها بودند ، حمله کردند. این ماجرا به جنگ داخلی منجر شد ؛ شورشیان یونانی خود را از قسطنطنیه مستقل اعلام کردند و با ارتش امپراتوری درگیر شدند.

اگرچه ، این شورش به سرعت سرکوب شد و استقلال طلبان شکست خوردند. پسر لئو ، کنستانتین پنجم ، شمایل شکنی را ادامه داد و پس از کشتن هزاران نفر ، شمایل های بسیاری را نابود کرد.  در سال 754 میلادی ، یک شورای کلیسایی به طرفداری از کنستانتین ، به طرفداری از شمایل شکنی رای داد.

شمایل شکنی در بیزانس

 

با این حال ، در 787 میلادی ملکه ایرنه یک شورای دیگر را فراخواند و نه تنها حکم پیشین را لغو کرد بلکه تقدیس شمایل ها را بار دیگر به رسمیت شناخت. اما دوباره تاریخ تکرار شد و در سال 815 میلادی لئوی پنجم دوباره شمایل شکنی را احیا کرد. سرانجام ، در 843 میلادی در هنگام سلطنت میخاییل سوم با تصمیم یک شورای کلیسایی ، به استفاده ی صحیح از شمایل ها رای داد و برای همیشه به این جدال خاتمه بخشید.

با خاتمه ی این مشکلات ، بار دیگر امپراتوری دچار هرج و مرج گردید که عامل آن گروهی به نام توانگران بود. توانگران گروهی متشکل از اربابان زمیندار بود که در نیمه دوم قرن نهم میلادی سربرآورد. توانگران از طریق تصاحب غیرقانونی زمین و املاک صاحب قدرت زیادی شده و با امپراتوران بر سر دست یابی به قدرت بیش تر درگیر شدند.

دودمان مقدونی ها

مقدونی ها دودمانی بودند که در طی قرون 9 و 10 میلادی بیزانس را بار دیگر به اقتدار و آرامش رساندند. نخستین امپراتور این دودمان باسیلیوس اول بود که در ابتدا یک برده ی بلغار بود. او در 843 میلادی (در سن 25 سالگی) وارد قسطنطنیه شد.

هوش و ذکاوت سرشار او باعث گردید که از مهترِ یک نماینده ی سیاسی به وارث و امپراتورِ مشترک با میخاییل سوم ارتقای مقام پیدا کند. باسیلیوس در 867 میلادی میخاییل را به قتل رساند و خود به تنهایی امپراتور بیزانس شد.

در دوره ی باسیلیوس امپراتوری حتی به اندازه ی دوره ی یوستی نیانوس اول دارای قدرت و شکوه گردید. اما با مرگ او دوباره جدال میان جانشینانش با توانگران آغاز شد. توانگران به تدریج در سپاه امپراتوری نیز نفوذ کردند و بدین وسیله ، سربازان را متعهد به وفاداری نسبت به خود نمودند. در نتیجه ، شورش های مداوم توسط این افراد امنیت و آرامش بیزانس را بر هم زد.

در 976 میلادی باسیلیوس دوم به حکومت رسید. او در سال 996 قوانینی را در سنای بیزانس تصویب کرد که ضربات سنگینی را به توانگران وارد کرد ؛ اگرچه ، با مرگ او در 1025 میلادی این قوانین توسط توانگران لغو شدند.

سه سال بعد از درگذشت باسیلیوس ، قدرت به دست برادرزاده هایش ، زوئه و تئودورا افتاد. آنها امپراتوری را به بهترین شکل اداره کردند. آنان با احکام منصفانه شان علیه مقامات فاسد امپراتوری عمل کردند.

روابط میان زوئه و تئودورا به مرور زمان رو به وخامت نهاد. زوئه که نسبت به خواهرش حسادت می کرد ، او را در سال 1042 به یک دیر تبعید نمود. تئودورا 13 سال بعد ، که خواهرش زوئه مرد ، دوباره به قسطنطنیه بازگشت و برای یکسال به فرمانروایی پرداخت.

جدایی کلیساها

در پایان حکومت زوئه و تئودورا ، پیوند میان کلیسای ارتدکس بیزانس و کاتولیک رم برای همیشه گسسته شد. این دو کلیسا در موارد بسیاری با هم اختلاف نظر داشتند اما این اختلافات در 1054 میلادی به اوج خود رسید.

در این سال نماینده ی پاپ ، کاردینال هومبرت ، وارد قسطنطنیه شد تا اسقف اعظم بیزانس ، سرولاریوس ، را وارد کند تا در مقابل کلیسای کاتولیک تسلیم شده و به خاطر حوادث دو سال قبل معذرت خواهی کند. ( در 1052 میلادی ، پاپ کلیساهای بیزانس در جنوب ایتالیا را به رعایت برخی قوانین مجبور کرد و در مقابل ، بیزانس نیز تمامی کلیساهای کاتولیک را در قسطنطنیه بست).

اما بیزانسی ها درخواست هومبرت را قبول نکردند و هردو طرف یکدیگر را تکفیر کردند. پس از این اتفاق ، وحدت دو کلیسا برای همیشه خاتمه یافت.

شکست بیزانس در ایتالیا و آسیای صغیر

پس از زوئه و تئودورا ، به دلیل صعف امپراتوران بعدی ، قدرت نظامی بیزانس رو به انحطاط رفت. بدون وجود ارتشی کارآمد ، بیزانس جنوب ایتالیا را از دست داد. در 1071 میلادی نورمان ها ، که گروهی از مهاجمان شمال اروپا بودند ، با حمله به سیسیل و جنوب ایتالیا آن را از تصرف بیزانس خارج کردند.

امپراتوری بیزانس در 1050 میلادی

 

در آسیای صغیر نیز موج جدیدی از مهاجمان مسلمان وارد عمل شدند. ترک های سلجوقی تحت رهبری آلپ ارسلان یک سپاه بیزانس را در نبرد ملازگرد (سال 1071 میلادی) درهم شکستند و امپراتور رومانوس چهارم را اسیر کردند.

آلکسیوس اول

در سال 1081 میلادی یکی از توانگران به نام آلکسیوس اول قدرت را به دست گرفت و خود را امپراتور نامید. او با همان شرایط و مشکلات هراکلیوس در قرن هفتم مواجه گردید ولی توانست پس از سالها تلاش ، ارتش بیزانس را دوباره بازسازی کند و مهاجمان را عقب براند.

نبرد ملازگرد

 

در ابتدا ، خطر بزرگ برای او حمله ی نورمان ها به سواحل بالکان بود. آلکسیوس برای مقابله با آنها ، از دولت ونیز خواست در عوض تحویل دادن کشتی و ناوگان قدرتمند به بیزانس ، حقوق تجاری در مدیترانه را بدست آورند.

این تصمیم کارگر افتاد و مدتی بعد ، نورمان ها که در ایتالیا درگیر شورش های تحت حمایتِ بیزانس شده بودند ، از سرزمین اصلی ایتالیا عقب نشینی کردند.

سپس آلکسیوس تصمیم به مقابله با سلجوقیان گرفت. ترک های سلجوقی در حال نزدیک شدن به بیزانس بودند و آلکسیوس نیز قدرت نظامی کافی برای مقابله با آنان را نداشت.سرانجام، آلکسیوس به کلیسای رم پیشنهاد داد تا کلیسای شرقی و غربی نیروهایشان را یکی کنند و به جنگی مقدس علیه ترک های مسلمان دست بزنند. این پیشنهاد او و پذیرش آن توسط کلیسای رم باعث آغاز جنگ های صلیبی شد.

آلکسیوس اول

 

منبع :

کتاب امپراتوری بیزانس / جیمز آ.کوریک / ترجمه ی مهدی حقیقت خواه / انتشارات ققنوس

لطفاً دیدگاه های ارزشمند خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

موفق باشید.

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 579
  • کل نظرات : 82
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 30
  • آی پی امروز : 73
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 219
  • باردید دیروز : 513
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 219
  • بازدید ماه : 17,164
  • بازدید سال : 91,105
  • بازدید کلی : 974,840